گفتگوی خبرگزاری دفاع مقدس با همسر شهید درفشی:
همسر شهید «درفشی»:
7 سال زندگی با شهید ” درفشی” برایم یک گنج بود
«یزدی» گفت: ۷ سال زندگی مشترک با شهید «محمدحسین درفشی» برایم یک گنج بود و زندگینامه شهید را جهت انتقال به نسل آینده در کتابی با عنوان «برگی از تاریخ سرخ زندگیام» در قالب ۵۰ خاطره از شهید به نگارش درآوردهام.
به گزارش خبرنگار دفاعپرس از همدان، «محمدحسین درفشی» متولد سال ۱۳۳۷ تنها شهید دفاع مقدس از سازمان قضایی نیروهای مسلح استان همدان است که در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ و در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار در شهریور سال ۱۳۷۵ توسط گروه تفحص کشف و به کشور بازگردانده شد.
جهت معرفی هر چه بیشتر این شهید والامقام مصاحبهای با «مرضیه یزدی» همسر وی صورت گرفته است که در ادامه آن را میخوانید:
دفاعپرس: نحوه آشنایی و ازدواج با شهید را بفرمایید؟
ازدواج ما سنتی بود و خانوادهها همدیگر را میشناختند از طرف خانواده ایشان به پدرم پیشنهاد شده بود. هر دو در تهران دانشجو بودیم، پنجم اسفند سال ۱۳۵۸ ازدواج کردیم و پس از ازدواج در تهران ساکن شدیم به مدت ۷ سال با شهید زندگی کردم و ثمره این ازدواج یک دختر است.
شهید در هنگام ازدواج در دانشکده فنی دانشجوی مهندسی سازههای فلزی بود سپس همسرم دوباره در کنکور شرکت و در رشته حقوق قضایی برگزیده شد و خودم همزمان در دانشگاه تهران مشغول تحصیل و در پردیس فرهنگیان شهدای مکه به تدریس مشغول بودم.
دفاعپرس: در خصوص حضور شهید در جبهه بفرمایید؟
با شروع جنگ تحمیلی از زندگی مشترک ما ۷ ماه میگذشت و به محض اینکه امام خمینی فرمودند که جبههها پر شود؛ ایشان آماده شد که برود، منتها من آمادگی روحی نداشتم و چند ماه صبر کرد تا من آماده شوم و چون مقلد حضرت امام خمینی (ره) بودم در نهایت با حضور ایشان در جبهه موافقت کردم.
ابتدا به عنوان خبرنگار از واحد عقیدتی ارتش به جبهه رفت، اما به آن قانع نبود. مجدد از طرف بسیج سه ماه به جبهه رفت و مدام در حال رفت و آمد به جبهه بود. شهید درفشی عاشقانه زندگی میکرد و عاشقانه در جبهه، هم با ارتش هم با بسیج حضور پیدا میکرد.
دفاعپرس: در مورد خصوصیات اخلاقی شهید درفشی بفرمایید؟
من رندگی طیبه را با شهید درفشی تجربه کردم، یک انسان کامل از لحاظ مسائل فقهی بود، اهل مطالعه عمیق بود و مسائل شرعی را در همه جوانب رعایت میکرد یعنی هم حلال و حرام را به خوبی شناخته بود و هم اجرا میکرد و به نحو احسن و به طور غیرمستقیم به اطرافیان هم نشان میداد که باید به احکام شرعی مقید باشند.
شیوه شهید یک شیوه استثنایی توأم با مسائل روانشناسی بود یعنی کسی که اهل انجام واجبات هم نبود به واجبات مثل خمس معتقد میشد. شهید دو سال آخر مربی دانشگاه افسری شد و همچنین در دانشگاه صنعتی شریف کرسی نهجالبلاغه داشت. در منزل برای نوجوانان کلاس قرآن و نهجالبلاغه برگزار میکرد؛ الان شاگردان ایشان از اساتید عضو هیئت علمی دانشگاههای مطرح کشور هستند و با یکی از شاگردانش که اخیراً دیدار داشتم در فراق شهید، یعقوبوار گریه میکرد.
دفاعپرس: از نحوه برخورد شهید با خانواده بفرمایید؟
ایشان فقط یک همسر نبود یک مشاور بود، یعنی در دورهای که جامعه ما مشاور و روانشناس وجود نداشت؛ آن زمان برای من یک مشاور بود و به زن به شکل یک فرشته نگاه میکرد و بسیار برای او اهمیت و احترام قائل بود.
در زندگی ما غیبت نبود و به همه مجال گفتوگو میداد، همیشه متوجه میشد که کی ناراحت هستم، گروه خونی ما مشترک بود و در طول ۷ سال زندگی مشترک یکبار با یکدیگر دعوا نکردیم و یک شب از هم با حالت قهر نخوابیدیم با جود اینکه ایشان مدام در جبهه بود و من در تهران تنها بودم، حالتی نداشت که از او بترسم یا خجالت بکشم؛ کاری میکرد پروانهوار دورش بچرخم.
این ۷ سال زندگی مشترک با شهید برایم یک گنج است و زندگینامه شهید را جهت انتقال به نسل آینده در کتابی با عنوان «برگی از تاریخ سرخ زندگیام» در قالب ۵۰ خاطره از شهید که در ذیل هرکدام از خاطرهها یک کتاب که مورد علاقه شهید بود را معرفی کرده ام، به نگارش درآوردهام.
دفاعپرس: از علاقه شهید به شهادت و نحوه اعلام شهادتش بفرمایید؟
چون ایشان علاقه به رفتن به جبهه داشت و چون مدام به جبهه میرفت و شهید نمیشد، میگفت «نکند من پیش خدا کاری انجام دادم که شهید نمیشوم» و در نهایت آخرین بار در نهم آذر سال ۱۳۶۵ عازم جبهه شد، تا یک ماه نامه فرستاد، بعد یک مدت دیگر قطع ارتباط شد و بلاتکلیف بودیم، چون مفقود اعلام شده بود و خیلی برایم سخت بود، هنگامی هم که خبر شهادت را دادند در منزل تنها بودم و از طرف سپاه زنگ زدند که پدرش از همدان بیاید، فصل امتحانات بود و باید برای مراقبت میرفتم به ریاست دانشگاه زنگ زدم که دیگر نمیتوانم بیایم، ولی گفت بیا و با دختر ۴ سالهام رفتم و مثل ابر بهاری گریه میکردم و سعی داشت که آرامم کند.
دفاعپرس: از دوری و تحمل فراق شهید بفرمایید؟
واقعا جای خالی شهید برای ما سخت بود از طرفی، چون مقلد امام خمینی (ره) بودم مدام میگفتم که شهید به ملکوت اعلی پیوست و من جا ماندم و ز سوی دیگر هم فراق شهید سخت بود، اما با توسل به ائمه توانستم فراق شهید را تحمل کنم. خاطرم هست شبی که دخترم کنکور داشت خیلی نگران بودم پیش مشاور رفتم و مشکلم را مطرح کردم، ولی متأسفانه آن مشاور چون درک صحیحی از فرهنگ ایثار و شهادت نداشت به من گفت که نباید دختر شهید را بزرگ میکردم؛ اما در برابر همه این طعنهها توانستم با توکل به خدا و ائمه اطهار جای خالی شهید را برای دخترم پر کنم و هم پدر و هم مادر برایش باشم. دختر شهید بسیار برایم ارزش داشت و سعی کردم همیشه همراهش باشم و در زمینهٔ کاری خودم هم موفقیتهای فراوانی کسب کردم.
دفاعپرس: از فعالیتهای خود بعد از شهادت همسرتان بفرمایید؟
بعد از شهادت همسرم به تدریس در دانشگاه فرهنگیان و در کنار آن به فعالیتهای قرانی پرداختم. هنگام آشپزی قرآن گوش میدادم و حافظ قرآن شدم و در سال ۱۳۸۵ در بین اساتید منطقه ۵ کشوری رتبه اول حفظ را به دست آوردم و الآن هم به حفظ ادامه میدهم و همزمان به نویسندگی پرداختم و صاحب ۱۷ اثر چاپ شده قرآنی هستم که سه زبانه هستند و هماکنون مدیر سایت قرآنی پژوهشی پرتو قرآن و سایت شهید درفشی هستم.
اولین کسی بودم که وقف در حوزه علم و فناوری را در ایران راه انداختم و سایتم با آدرس http://www.marziiehyazdi.ir/ را وقف کردم و آثار خود را با دانلود رایگان در اختیار مخاطبان قرار میدهم.